این چند روزه برا عرفه خدا زیارت امام رضا رو روزیم کرد اونم تو جمع دوستان چندین برابر به قول معروف چسبید.عرفه-زیر برف و بارون جلو گنبد آقا شما بگین نمی چسبه (همینجا گفته باشم یاد همه بودم چه به اسم /آیدی/اسم وبلاگ..حالا هر جور شده)..تو جاده و برف بازیاش نه که برف ندیده بودیم
,همین دیگه..میشد که همش آخرین نفرامی موندیم و نق می شنیدیم..ساعتای 3 نصفه شب مسیر راه حرم ..سکوتش..نماز و بعد دارالقران و دعای عهدش و اون گلایی که همه مشتاق بودن بهشون برسه ..زیر زمین که راحت تر می شد خلوت کرد و حرف زد..نشد و شاید نخواستیم ,شاید روم نشد جلو بریم و دست به ضریح برسونیم حالا معلوم نیست تو این چند روزی که مهمون حریم امنش بودیم اصلا به چشمشون اومدیم و نگاهمون کردن الله اعلم.دیگه بگم..قبر نخودکی هم که مثل همیشه اطرافش پر از آدمایی بود که یه جورایی متوسل شده بودن تا حاجت بگیرن(جالب بود و لی یاد جمله یکی از خادما افتادم که میگفت منبع فیض اینجاس چرا ...)حر عاملی ..شیخ بهائی..از همه بیشتر مشتاق زیارت قبر مجتهدی بودم که دو سه باری رفتیم و به در بسته خوردیم تا بالاخره...(ریاضتکی برا امثال من بود)..خیلی شخصیت بزگی دارن..می مونه آدم اون تهذیب نفس-ریاضت کشیدنشون-امتحاناتشون(پشت پا زدن به زندگی مرفه پدر-ماجرای یوسف و زلیخایی)-20سال بیابون نشینی-عشق به اهل بیت و ابا عبدالله-توسلاتشون-بیماریشون و قبول اون-نمی دونم واقعا چی بگم دیگه..یه جورایی شخصیت این افراد برام جالبه و سوال برانگیز که چه جوری به این مقامات رسیدن..مجتهدی:عاشق اگر رنگی از معشوق نگیره در عشق خود صادق نیست و به برکت عشق اهل بیت میشه راه چندین ساله رودر زمان کوتاه طی کرد
نخودکی:در راه حق و سلوک این طریق اگر به جایی رسیده ایم به برکت بیداری شب و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات ولی اصل و روح همه این اعمال خدمت به خاندان رسول اکرم هست
رجبعلی خیاط:اگر کسی طالب راه نجات باشه و بخواهد به کمال واقعی برسه باید به چهار چیز تمسک کنه:یک حضور دائم /دو توسل به اهل بیت/سه گدایی شبها/چهار خدمت به خلق
حاج اسمائیل دولابی :توجه ات به هر چه باشد قیمت تو همان است
,اگر توجهت به خدا و خوبان باشد قیمتی می شوی ,هواس تو به هر که رفت تو همانی بهجت:نهایت عرفان ;عمل به واجبات و ترک محرمات .وقتی دقت می کنی میبینی این مردای خدا که عبد صالحش شدن تو دنیای دیگه نبودن و هم عصرمون,حرف همشون یکیه ,که اونو هم می دونیم اماکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش چه کنی ,ره ز که پرسی,چه کنی ,چون باشی؟
نوشته شده توسط : مریم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ